ســــــــکــــوت
بعضیا رو باید یهو از زندگیت حذف کنی ...
اگه به مرور باشه زجرت میدن ...
مثل کندن چسب زخم
از رو پوست که یهو می کنیش و خلاص میشی ...
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد
که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی
دو آدم،
خیـــره مـــی مـــاند!
نگاه همه به پرده سینما بود.
(جشنواره فیلم های 10دقیقه ای ...)
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار دیقه دیگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!
صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک کودک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..
جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
قدر زندگیتان را بدانید!
سلامتی اون پسری که رفت تو پارک به دوست دخترش اس داد کجایی؟
دختره گفت سرما خوردم رو تختم دراز کشیدم،
پسره که داشت از پشت اونو با دوست پسرش میدید
که رو نیمکت کنار هم نشستن بهش اس داد:
حداقل دست عشقتو ول کن که اون سرما نخوره
.
.
.
.
.
.
.
دختره جواب داد: چی میگی؟؟ اصلاً کجایی تو؟؟
پسره رفت از پشت دست گذاشت رو شونه ی دختره،
دختره برگشت پسره دید یکی دیگست ... عاقا ضایع شدا...
تا اومد فرارکنه دوست پسرِ دختره گرفت مثل سگ اینو کتک زد،
دوست دخترِ خودشم دیگه جوابشو نداد تا دیگه از این غلطا نکنه...
نتیجه ی اخلاقی: هویج زیاد بخورید...!
مَنُ و عِشْقَـم یـِه تیــمیم ...
بِدونِ هَـم یَتیــمیـــم...
خااااااااااااااااااااااص♥M♥
خــیابون یــک طــرفـہ هم
کـہ بـــاشه ...
باز چَــپُ و راسـتَمُ مےپام ...!!! چون هم از دوســت
هم از دشــــــمن خوردمـ...!!
این روزها ، تلخم
دست برداشتهام از توجهِ بی وقفه به حضور آدم ها
پرهیز میکنم از ثبتِ
وجودهایی که ماندگاری ندارند…
این روزها ، تلخ تر از همیشه
از همه ی آدمها بریده ام !
عاشق اون روزیم که دخترم از مهد کودک بیاد
-تند تند سلام کنه -بعد بگه فلدا تولد دوشتمه؟؟؟
یه ذره مکث کنه>>>>>بعد موهاشو بکشه<<<پاهاشو بکوبه زمین و بگه
حالا من چی بپوشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسری که تو را دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانـو!
بلکه لباس عروس بر تنت میکند...
لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی...
که مبادا خوشگلتر از تو دلش را ببرد
خیالت تخت است که با همان قیافه ...
و خودِ واقعیت حاکـم ذهـن او هسـتی ...